وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

وانیا کوچولوی خونه ی ما

یه خاطره جالب

چند شب پیش برای شام یه غذای حاضری درست کرده بودم ، میز و چیدم و مجید و صدا زدم تا بیاد شام بخوریم، مجید اومد تا میز و دید گفت کو نون!منم هیچی نگفتم و نون ها رو از داخل مایکروویو در آوردم یهو  وانیا که از دور ما رو نگاه میکرد گفت : "اَنا مون" (یعنی:ایناها نون) هیچی دیگه ما هم بوس بارونش کردیم و بجای شام خوردیمش   ...
15 آبان 1392

2تا کار جدید

دخترم 2 تا کار جدید و بزرگ یاد گرفته اول اینکه: درتاریخ 92/5/10 برای اولین بار وقتی از بیرون اومدیم خونه وانیا جورابهاشو خودش درآورد. البته اولش که نمی تونست ،یه جیغ کشید و تا من رفتم کمکش کنم خودش هر دوتا جورابشو درآورده بود.   و دوم اینکه فرداش، وقتی که  میخواست بره جیش کنه خودش شورتشو برای اولین بار در آورد.   هورااااااااااااااااااااا دخمل خانوووم شده ......... ...
14 مرداد 1392

ماهی!!

امشب بعد از افطار با بابایی و مامانی فرح رفتیم خونه مامان بزرگ(پدری) بابا که اونجا توجه شما به آکواریوم و ماهی های توش(مثل همیشه) جلب شد  اما با این تفاوت که این بار وقتی با ماهی ها بازی می کردی اونارو صدا هم زدی ینی، مامانی گفت بگو ماهی و شما برای اولین بار گفتی "مایی"    هورااااااااااااااااااا یک کلمه جدید یاد گرفتی عقش من البته اینم ناگفته نماند که به یه ماهی گیر داده بودی (که تقریبا این شکلی بود ولی مشکی)     و همش بهش می گفتی "دَ" ینی می خواستی اون بیاد بیرون  تا باهاش بازی کنی این عکسها رو هم بابا مجید اونجا از شما گرفته ...
1 مرداد 1392

از پوشک گرفتن وانیا

 این روزا کار ما این شده: مامان: وانیا جیش داری؟؟؟؟؟ وانیا:جیش جیش مامان با وانیا که محکم تو بغلش گرفته ، بدو بدو می ره به سمت دستشویی و گفتن جیش جیش، اینقدر با هم تکرار میکنیم تا کار شما تموم بشه روم به دیوار حالا نوبت پی پیه که باید صداشو در بیاریم تا ..........     خب یه چیزایی و نمی شه نوشت دیگه   ولی به این سادگیام نیس و این مراحل 15 تا 20 دقیقه طول میکشه   البته شما میونه خوبی با دستشویی نداشتی چون وقتی من می رفتم ، تنها می موندی و گریه می کردی،   بخاطر همین دوست نداشتی بیای تو دستشویی منم مجبورشدم چندتا کاردستی درست کنم (فرفره و زنبور و...)و بچسبونم رو دی...
12 تير 1392

اولین بوسه

پیشی کوچولوی مامان امشب برای اولین بار تونست بصورت درست مامان و بوس کنه آخه قبلا موقع بوسیدم دهن کوچولوشو میذاشت رو  لپ مامان و می گفت"اِببَ" اما امشب مثه آدم بزرگا منو و دایی سبحان و بوسید. یه بوس کوچولوی آروم ...
21 خرداد 1392
1