بالاخره ما اومدیم
با سلام و عرض پوزش بابت این همه تاخیر، بالاخره یه فرصت بدست آوردم که تا وانیا نیست(رفته خونه مامانی فرح) وبشو بروز کنم البته با یه عالمه خبر جدید، مهمتر از همه این که دخترم حدود 10 روزه در ترک جی جی به سر میبره، (البته هنوز 21 ماهشه اما بخاطر اینکه بیشتر روز رو شیر میخورد و میل کمی به غذا داشت نظر دکتر این بود که فعلا فقط روزا و بعدا شبا هم با جی جی باید خداحافظی کنه) چند روز اول یکمی سخت بود اما حالا وقتی میبینه میگه: اَه اَه
حالا دیگه وانیا کوچولوی خونه ما یه دخترِ خانوم شده که دیگه هم از پوشک گرفته شده هم جی جی و به همین سادگی توی یه چشم
بر هم زدن فسقلی ما بزرگ و بزرگتر میشه.....و مامان و بابا همیشه براش بهترینا رو از خدای مهربون میخوان
مطلب مهم دیگه عکسای وانیا جوونم هست که بالاخره چندتاش و آماده کردم....
این عکسا مربوط به 19 ماهگیه
من عاشق این دست به سینه نشستن و این شکلک درآوردن واسه عکساتم نفسسسسس البته با اون دستت هم داری فضولی میکنی هااااااا
اینجا هم دخملی یه خنده همراه با تعجب برای ما کرده...
اینجا فشم و وانیا خانووم مشغول ماهیگیری
وانیا و عمه صدیقه،عمه بزرگ من--عسل خانوم اینقدر مشغول لذت بردن بود -تو اون هوای گرم پاهاشو گذاشته بود توی آب خنک- که هرچی صداش می زدم تا بتونم ازش یه عکس بگیرم، اصلا تحویل نمی گرفت
چه عجب یه نگا هم به من کردی،منم از فرصت استفاده میکنم و این لحظه رو ثبت میکنم. آماده باش 1 2 3
اینم وانیا و مامان در سرزمین عجایب که دخملی برای اولین بار توی تهران با عمه مژگان و عمو ایمان رفته و عاشق این هواپیما شده بود و وقتی دورش تموم شد هم دلش نمی خواست بیاد پایین ...
اینجا هم وقتی آقا فیله شروع به تکون خوردن کرد وانیا کلی ترسید و اومد بغل عمه
اون شب بابا مجید با ما نبود چون برای انجام یه پروژه رفته بود لرستان و جاش خیلی خالی بود..... دلمونم براش تنگ شده بود من: وانیا: