بدون عنوان
امروز صبح وانیارو بردم مهد کودک پارسال دایی برای گرفتن عکس. چون مدیرش دوست مامانی فریباست بهمون خبر داد که امروز عکاس میاد و از بچه ها عکس مخصوص برای روی تقویم می گیره، منم وانیای کچلو رو بردم و با کلاه ازش عکس گرفتم .البته این بار برای اولین بار وانیا خیلی اذیت می کرد و اصلا نمی خندید تا بالاخره به زور جایزه یه خنده ناز کرد و آقای ازش عکس گرفت.
وروجک مدام یه کوچولو رو می کشوند دنبال خودش و می رفت توی یکی از کلاسها که درش باز بود و می نشست کنار بچه ها و باهاشون بازی می کرد. قربون دخملم برم که عاشق بچه هاست یه دوستم پیدا کرد که اسم اونم وانیا بود.
موقع برگشتنم که توی حیاطو چرخ و فلک و برای اولین بار خودت به تنهایی از پله های سرسره بالا رفتی و سر خوردی و خیلی ذوق کرده بودی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی