وانیاوانیا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

وانیا کوچولوی خونه ی ما

بازی درمانی

زمانی که بچه وارد این سن میشود و مي خواهد کم کم 2 سال از زندگي اش را بگذراند. بيش از گذشته محتاج توجه مادر است  بيش ازگذشته نيازمند به بازي است. مادر هيچ کار مهم ديگري جز بازي کردن و با فرزندش بودن و  همراهي کردنش ندارد. اين مساله ( يعني بازي )  انقدر اهميت دارد که حتي مي توان فاکتور سن را هم از آن حذف کرد. بازي مادر و پدر با کودک يکي از درمان هاي مهمي است که براي کودکان استفاده مي شود. اين درمان اختلالات زيادي را در کودک از بين مي برد که مي توان از اين ها نام برد: * حساسيت هاي کودکان يا کودکان حساس را قوي و محکم مي کند. * احساس تنهايي را در آنها از بين مي برد. * ايجاد روحيه ي با ه...
29 دی 1392

واااااای کم کم داره 24 ماه میشه، دو ساااااااااااال

  اینا رو میگم چون شاید 7 بهمن که پایان 24 ماهگیه دیگه وقت نکنم بیام کامل بنویسم: وانیا جوونم تقریبا همه کلمات و تلفظ میکنه اما بصورت کمی متفاوت: بابا  دایی دایی  عمو  عمه  مامایی  مامان    فافا:خاله فایزه باباشی:بابامجید باد:بادکنک مامان دیش اَم:مامان جیش دارم مس:موز سیب انا:انار نانی:نارنگی مو:لیمو!! هب:خب اَنا:اینا اَناش:ایناهاش مون:نون شه:باشه سی:مرسی شی:ببخشید من سَنام:سلام دودو:جوجو سنام:سلام یا:بیا ده:بده باسی:بازی چایی دن:قند دَشب:چشم شیپ:زیپ اَسَنان:ارسلان دداییش: ستایش ع...
14 دی 1392

یلدا 92

شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که طراوت هندوانه هاى تازه تابستان به سرماى دستان زمستان هدیه مى شود و داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود. در ازدحام بشقاب هاى کوچک بلور، شیرینى صمیمیت ها و یکدلى ها، تقسیم مى شود و کام هاى همه را شیرین مى کند. یلداى طولانى سال، بهترین مجال براى نیم نگاهى کوتاه به لحظه هاست؛ لحظه هایى که در سرعت عبور، خلاصه مى شوند و مى گذرند و این گذشتن، بهترین پیام براى زیبا زیستن ماست؛ زیرا شیرینى در کنار هم بودن لبخندهاى امروز، هزار بار بهتر از اشک حسرت ریختن بر مزار جدایى هاى فرداست. یلدا بهانه اى است، بهانه...
6 دی 1392

این شب ها...

از اون جایی که وانیا خانم دیگه شیر نمی خورن شب ها  قبل از خواب با مامان جونشون عالمی دارن اول مامان لامپ ها رو خاموش میکنه و با وانیا دراز میکشن ،بعد مامان میگه بسم الله الرحمن ،و وانیا میگه رحیم ،قل هوالله احد (وانیا میگه عدد ) ،الله صمد (اَسَ) ،لم (نم) یَلد (اَدَم) ولم (اَنم) .....     ینی من هرچی میگم وانیا یه چیز دیگه تکرار میکنه که آخرش باز اینجوری میشه   و این مقدمه ای میشه برای شروع عشقولانه بین وانیا  و  من وانیا شروع میکنه به بوس کردن و ناز کردن من و منم اونجاس که مادرانم به اوج میرسه و خستگیه کل روز از تنم بیرون می...
27 آبان 1392

یه خاطره جالب

چند شب پیش برای شام یه غذای حاضری درست کرده بودم ، میز و چیدم و مجید و صدا زدم تا بیاد شام بخوریم، مجید اومد تا میز و دید گفت کو نون!منم هیچی نگفتم و نون ها رو از داخل مایکروویو در آوردم یهو  وانیا که از دور ما رو نگاه میکرد گفت : "اَنا مون" (یعنی:ایناها نون) هیچی دیگه ما هم بوس بارونش کردیم و بجای شام خوردیمش   ...
15 آبان 1392

21 ماهگی

سلام دختر قشنگم، یک ماه دیگه هم گذشت و تو الان 21 ماهه هستی.  خدارو شکر،صحیح و سالم. هر روز شاداب تر و پرانرژی تر و فهمیده تر از روز قبل. واقعا باورم نمی شه اینقدر زود داره این روزای شیرین با تو بودن میگذره، مثل یه خواب می مونه هنوز گاهی فکر می کنم همون دختر کوچولوی بی مسئولیت و بی دغدغه هستم که خودش و برای باباش لوس میکنه ..... اما به خودم که میام میبینم حالا یه مادرم و چه مسئولیت بزرگی روی دوشم گذاشته شده.   وقتایی که من به خودم میام به روایت تصویر :   من و بابا       من و وانیا من و بابا و وانیا ...
15 آبان 1392

روز جهانی کودک

                        فر شته ی زمینی، من از خداوند می خوام که همیشه دنیات پاک و کودکانه بمونه و رنگ و لعاب دروغین دنیای ما دنیای پاکت رو الوده نکنه ، از خدا می خوام زیر سایه لطف و کرمش قد بکشی ولی همیشه پاکی کودکی ها باهات باشند. از خدای مهربون می خوام تا کمکت کنه که همیشه پاک و بی الایش بمونی و دلت همیشه مهربون باشه و سختی روزگار قلبت رو  سرد نکنه . از خداوند می خوام تا کمکمون کنه که بتونیم کودکان امروزمون رو خوب تربیت کنیم           تا ادم بزرگهای خوبی برای فرداها باشند تا همیشه دنیای بزرگیشون رنگ ...
17 مهر 1392

بالاخره ما اومدیم

  با سلام و عرض پوزش بابت این همه تاخیر، بالاخره یه فرصت بدست آوردم که تا وانیا نیست ( رفته خونه مامانی فرح ) وبشو بروز کنم البته با یه عالمه خبر جدید، مهمتر از همه این که دخترم حدود 10 روزه در ترک جی جی به سر میبره، (البته هنوز 21 ماهشه اما بخاطر اینکه بیشتر روز رو شیر میخورد و میل کمی به غذا داشت نظر دکتر این بود که فعلا فقط روزا و بعدا شبا هم با جی جی باید خداحافظی کنه) چند روز اول یکمی سخت بود اما حالا وقتی میبینه میگه: اَه اَه حالا دیگه وانیا کوچولوی خونه ما یه دخترِ خانوم شده که دیگه هم از پ وشک گرفته شده هم جی جی و به همین سادگی توی یه چشم بر هم زدن فسقلی ما بزرگ و بزرگتر میشه..... و مامان...
17 مهر 1392

خبر خبر

یه معذرت خواهیی بزررررررررگ از وانیا جووننم بخاطر تاخیری که توی آپ کردن وبش افتاده باید بکنم . بگم علتش سفر 12 روزه ما به تهران بوده که سر فرصت میام توضیح میدم و وب و بروز میکنم ...
20 شهريور 1392