یه خاطره جالب
چند شب پیش برای شام یه غذای حاضری درست کرده بودم ، میز و چیدم و مجید و صدا زدم تا بیاد شام بخوریم، مجید اومد تا میز و دید گفت کو نون!منم هیچی نگفتم و نون ها رو از داخل مایکروویو در آوردم یهو وانیا که از دور ما رو نگاه میکرد گفت :"اَنا مون" (یعنی:ایناها نون) هیچی دیگه ما هم بوس بارونش کردیم و بجای شام خوردیمش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی